۱۳۸۹ آبان ۲, یکشنبه

چند وقت پیش که برای اسپاسم معده ام رفته بودم کلینک اتاق کناری بخش کودکان بود البته مادران و کودکان . امرجالب واسه من هیکل به هم ریخته و بعضا پوشش نامرتب بعضی مادران بود . پیش خودم فکر کردم این ها که خودشونو دوست ندارن چطوری یکی دیگه رو می تونن دوست داشته باشن؟

۱۳۸۹ شهریور ۲۹, دوشنبه

شماره 2

دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا / گر چه عمری به خطا دوست خطابش کردم

۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه

شماره 1

آهنگ تیتراژ سریال قهوه تلخ با صدای مهران مدیری رو گوش میدم و در این نیمه شب حظی وافر می برم . همه تقریبا خوابند. روزهاست که به انسان فکر می کنم . بس موجودی عجیب و غریب است این انسان . می توان او را در هرلحظه در هر حالتی دید و شاید شگفتی آفرینش در این است.

۱۳۸۸ آبان ۵, سه‌شنبه

من مسافری غریبم ، مسیر درست کدام است ؟

۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه

زروان


بنا بر باورهاي ايران باستان آفرينش جهان در محدوده دوازده هزار ساله اساطيري انجام مي گيرد. اين دوازده هزار سال به چهار دوره سه هزار ساله تقسيم مي شود .در دوران نخستين ، عالم مينوي و دورانهاي بعد مينوي و گيتيي(منظور وجوه مادي و جسماني مي باشد)است.

در سه هزار سال اول كه جهان مينويي است و هنوز نه مكان هست و نه زمان ، و جهان فارغ از ماده و حركت است ، از دو "هستي" سخن به ميان مي آيد كه يكي جهان متعلق به اورمزد كه پر از نور ، زندگي ، دانايي ، زيبايي ، خوشبويي ، شادي و تندرستي است و ديگري جهان متعلق به اهريمن كه تاريك است و زشت و مظهر نابودي و بد بويي و بيماري و غم و مجموعه اي است از هر چه ذهن مي تواند راجع به دنياي بدي انديشد.

محققين و خصوصا متون كهن ريشه اين انديشه را كه باعث به وجود آمدن دو همزاد (اورمزد و اهريمن) مي شود در اسطوره زروان مي دانند كه به باور زرواني معروف گرديده است.

زروان در نوشته هاي پهلوي خداي زمان است ، اما بنا بر آيين زرواني ، زروان خدايي است كه در زماني كه هيچ چيز وجود ندارد نيايشهايي به جاي مي آورد تا پسري با ويژگي هاي آرماني اورمزد داشته باشد كه جهان را بيافريند. در پايان هزار سال زروان در اينكه اين نيايش به ثمر برسد شك مي كند و در همان هنگام نطفه اورمزد و اهريمن در بطن او بسته مي شود .اورمزد ثمره نيايش و صبر او و اهريمن ميوه شك اوست.

زروان در آن هنگام پيمان مي بندد كه پسري را كه نخست زاده شود فرمانرواي جهان كند. اهريمن از اين نيت آگاه مي شود و سعي مي كند نخست به دنيا آيد . بدين ترتيب اهريمن ، آلوده و بد بو در برابر زروان ظاهر مي گردد و اورمزد ، پاكيزه و خشبو و پر از نور و روشنايي پس از او زاده مي شود.زروان براي التزام به پيمانش مجبور مي شود اهريمن را براي دوراني از نه هزار سال باقي مانده فرمانروا كند ؛ با اطمينان به اينكه در پيكاري كه در پايان جهان ميان دو همزاد رخ خواهد داد اورمزد پيروز خواهد شد و به تنهايي و تا ابد فرمانروايي خواهد كرد . بدين ترتيب كل آفرينش زرواني در دوازده هزار سال انجام خواهد شد. بُندَهِش پايان نبرد اورمزد و اهريمن را چنين بيان مي كند:

«نود شبانه روز كارزار بود . در پايان اين مدت هرمزد و يارانش پيروز شدند و ديوان را در هم شكستند و اهريمن را به دوزخ خويش باز پس افكندند و آسمان را گردا گرد جهان حصار كردند تا ديگر ديگر اهريمن به آفريدگان هرمزد دست نيابد. اما آفات اهريمني در جهان باز ماند و درد و بيماري و نياز و خشم و دروغ و جانوران زيانكار دامنگير اين جهان شدند.

روان سالار چارپايان كه بر دست راست هرمزد نشسته بود بر خاست و شكوه آغاز كرد و چون هزار مرد كه يك جا بانگ كنند بانگ بر آورد كه : اي هرمزد ، پس كو آن كسي كه بايد نگاهبان آفريدگان تو باشد و آنان را از آفات اهريمن برهاند. زمين به جانوران زيان بخش آلوده شد و آب آسيب ديد و گياه پژمرد و گله بيمار شد. مردي كه گفتي پاسدار جهان خواهد بود كجاست ؟

آنگاه هرمزد فروهر(صورت مينوي) زرتشت را به وي نمود و گفت : اين است مردي كه به پاسداري
جهان خواهد رفت.